داشتم زندگی ام را می کردم مثل یک دختر خوب ، می رفتم و می آمدم ، می خوردم و می خوابیدم و بیدار می شدم ، بسیار دلتنگ می شدم و گاهی کمی خوشحال ، می خواندم و می نوشتم و می شنیدم ، که از آسمان آمدی و هر بار که خندیدی دل من ریخت ، هر بار که خندیدی به خدا گفتم این لحظه را بی زحمت تا ابد کش بده _ بماند که حواسش پرت بود _ ، هر بار که خندیدی خیال کردم الان است که دیوانه شوم ، خیال کردم الان است که دلم بیافتد توی آتش ، بعد دنیا یخ ببندد و ، تمام آدم ها توی یخبندان بمیرند و ، دل من همینجوری تنهایی شعله بکشد و ، بسوزد و ، خاکستر شود و ، بریزد پایین ! هر بار که خندیدی گفتم: لعنت به منی که ، آن شبی که دوباره آمدی و دوباره شناختمت از نو ، زود نخوابیده بودم !


دختر مردم، از راه می رسد ، کبکش خروس می خواند ‌، و دلش شدیدآ توی راه راست عاشق شده است ، نه مثل دل چپل چوله ی من ، که چشم هاش را بسته و سر کبکش توی برف است ، و نمی خواهد ، و نمی بیند ، و نمی فهمد ، و سر در نمی آورد ، دور تا دورش این همه فاصله را ، این همه بی ربطی ، این همه فرق ، این همه محال را  لعنت به من و اتفاقاتی که ، با آرامش و بی دردسر و بی دغدغه ، در مسیری شدیدآ صاف، آرزوهای مرا صاحب می شوند و ، روحشان هم در جریان دل صاحب مرده ی من نیست ! به قول یک نفر دم خدا گرمیک نفر سپرده با سر هم کردن این مدیحه ها و شکواییه ها دست روی دلش مگذارم ، من اما بدقول ترین آفریده ی خدایی ام که ، همه چیزش روی اصول است و ، دل بی اصول ما را ، محض تنوع زده تنگ دنیا


عشق یعنی دل به دل گره زدن  آنطور که با دندان هم باز نشود! دوست داشتن یعنی دل به دل گره زدن آنطور که بعد از کلی کلنجار رفتن با ناخن شاید باز شود!. آنطور که تو دوستم داشتی، نه به دندان نیاز بود و نه به ناخن، کافی بود باد بوزد تا گره ها باز شوند


بیا دیوانه شویم زنگ خانه ی خداوند را بزنیم و فرار کنیم بدویم تا ماه و تکه ای از آن برداریم برای چراغ خواب بگذار ببوسمت پیش چشمان آنفولانزا پیش چشمان پلیس پیش چشمان تمام نی که دوستت دارند بیا دیوانه شویم آن قدر که دورمان تیمارستانی بسازند
داشتم زندگی ام را می کردم مثل یک دختر خوب ، می رفتم و می آمدم ، می خوردم و می خوابیدم و بیدار می شدم ، بسیار دلتنگ می شدم و گاهی کمی خوشحال ، می خواندم و می نوشتم و می شنیدم ، که از آسمان آمدی و هر بار که خندیدی دل من ریخت ، هر بار که خندیدی به خدا گفتم این لحظه را بی زحمت تا ابد کش بده _ بماند که حواسش پرت بود _ ، هر بار که خندیدی خیال کردم الان است که دیوانه شوم ، خیال کردم الان است که دلم بیافتد توی آتش ، بعد دنیا یخ ببندد و ، تمام آدم ها توی یخبندان
وقتی برای انتخاب گل در بین تموم گلها، برایم گل نرگس انتخاب می کنی و خنده رو تو چشمام می بینی . چون می دونی با نگاه کردن به نرگس وجودم سرشار از آرامش میشه . پ.ن: به وقت دونفره هامون و خنده های از ته دلت .
قوی ترین منطق های جهان هم نمی توانست به من بقبولاند که خوشبختی دست یافتنی است اما تو، تجربه ی پر شور من چه آسان و ساده تمام منطق ها را به هم ریختی و ثابت کردی که من می توانم خوشبخت ترین انسان روی زمین باشم

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود اهنگ جدید| دانلود موزیک ویدیو جدید charmsara قالب وردپرس کسب ثروت در منزل _ Earn At Home اجناس فوق العاده نامعلوم یادداشتهای یک خبرنگار ساوجی javoonesheytoon